جدول جو
جدول جو

معنی طرح کش - جستجوی لغت در جدول جو

طرح کش
نقاش، نقشه کش، مغلوب، زبون
تصویری از طرح کش
تصویر طرح کش
فرهنگ فارسی عمید
طرح کش
(وَ)
مغلوب. زبون، مصور. نقاش. (آنندراج) :
سالک همیشه طرح کش عشق ظالمم
آن جان و دل که میدهم امروز باج نیست.
سالک قزوینی.
وصال شاهد معنی بوقت خود دریاب
مباش طرح کش نظم آبدار عبث.
میرزا رضی دانش (از آنندراج).
و رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 43 شود
لغت نامه دهخدا
طرح کش
مصور نقاش، مغلوب زبون
تصویری از طرح کش
تصویر طرح کش
فرهنگ لغت هوشیار
طرح کش
نقاش، مغلوب، زبون
تصویری از طرح کش
تصویر طرح کش
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طبق کش
تصویر طبق کش
کسی که بار در طبق می گذارد و بر روی سر از جایی به جای دیگر می برد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قدح کش
تصویر قدح کش
شراب خوار، می خوار، می گسار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اره کش
تصویر اره کش
کسی که پیشه اش بریدن چوب، تخته یا تنۀ درخت با اره است
فرهنگ فارسی عمید
عرق کشنده. آنکه عرق گیرد. آنکه عرق کشمش کشد. (یادداشتهای مرحوم دهخدا) ، آنکه عرق گل و بیدمشک و کاسنی و شاهتره و امثال آن با قرع و انبیق کشد. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(رَدَ / دِ)
کرایه کش. مکاری. (یادداشت مؤلف) :
جواب گویم اگر پرسیم که آن خر کیست
خری کری کش ابلیس و قوم لعنهمو.
سوزنی.
رجوع به کرایه کش و مکاری شود
لغت نامه دهخدا
کرم کشنده. کشندۀ کرم. قاتل الدود. قاتل الدیدان. هر یک از داروها که کرم روده کشد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(پَ نِ)
قدح کشنده. شرابخوار. می خواره:
قدح کشان ز نشاط این قدر قیامت چیست
بیاض گردن میناست صبح محشر نیست.
محمد اسحاق شوکت (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ)
که چیزها به اره قطع کند. مباشر ارّه. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَرْ رَ کُ)
دهی از دهستان دشت آب بخش بافت شهرستان سیرجان. سکنۀ آن 250 تن. آب آن از قنات و محصول آن حبوب است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(فَ خوا / خا)
طبقدار. حمال که چیزها بطبق بر سر برد
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ فُ)
روزه دارندۀ طی، و روزۀ طی چنان باشد که بعد سه روز طعام خورند اگرچه به وقت شام به سه چهار قطره آب افطار میکنند. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان دالوند بخش زاغۀ شهرستان خرم آباد، واقع در دوهزارگزی شمال راه اتومبیل رو خرم آباد به بروجرد. ناحیه ای است واقع در جلگه، سردسیر و دارای هشتادتن سکنه. از چشمه علی مشروب میشود. محصولاتش غلات و لبنیات است. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
روزه دارنده درباره چگونگی این روزه داری بنگرید به طی دارنده روزه طی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر کش
تصویر پر کش
بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته زرکش گلابتون دوزی دیبای زرکشی شده آنکه تارهای زر به پارچه کشد کسی که گلابتون سازد، پارچه ای که تارهای زر در آن کشیده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
کشنده گرگ، یکی از گونه های اقونیطون است که بنام قاتل الذئب نیز نامیده میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرا کش
تصویر کرا کش
آنکه ستوران را کرایه دهد مکاری: (کرا کشان ما ترکان بودند) (چهار مقاله)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اره کش
تصویر اره کش
اره کشنده آن که با اره چیزها را قطع کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درد کش
تصویر درد کش
کشنده درد، درد آشام
فرهنگ لغت هوشیار
چرغانکش چرغان نگار دبیری که هنر نوشتن خطوط قوسی طغرا را نیکو می دانسته و مامور این وظیفه بوده است طغرائی طغرا نویس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدح کش
تصویر قدح کش
ساغر کش می خواره شرابخوار میخواره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدح کش
تصویر قدح کش
((قَ دَ. کِ))
شرابخوار، می خواره
فرهنگ فارسی معین
اره کش
فرهنگ گویش مازندرانی
گذشته ی نزدیک، پریروزها
فرهنگ گویش مازندرانی
وسیله ای برای لای روبی کف حمام های قدیمی و خزانه ای، در
فرهنگ گویش مازندرانی
فضول، سخن چین
فرهنگ گویش مازندرانی
نام ارتفاعی در سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع رامسر
فرهنگ گویش مازندرانی
نام دهکده ای در کوهستان کلارستاق چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی
اره کش
فرهنگ گویش مازندرانی
مورب، کسی که از راه منحرف شود، نشیب
فرهنگ گویش مازندرانی